English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (1816 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
defecate U خارج کردن مدفوع
defecated U خارج کردن مدفوع
defecates U خارج کردن مدفوع
defecating U خارج کردن مدفوع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
excretions U مدفوع
excrement U مدفوع
faeces U مدفوع
dreg U مدفوع
excretion U مدفوع
egesta U مدفوع
coprophilia U مدفوع خواهی
coprophagy U مدفوع خواری
dung U مدفوع حیوانات
dejecta U تخلیه مدفوع
coprophobia U مدفوع هراسی
defecation U خروج مدفوع
coprophagia U مدفوع خواری
feculent U مثل مدفوع
jakes U ترشح مدفوع
scatology U مدفوع شناسی
feces U مدفوع انسان وحیوان
feculence U حالت دردی مدفوع
green stool U مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
poudrette U کودی که از مدفوع و زغال امیخته باشد
stool U کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
derail U از خط خارج کردن
to rule out U خارج کردن
eject U خارج کردن
expulse U خارج کردن
discharge U خارج کردن
extraction U خارج کردن
bring out U خارج کردن
ejected U خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
phase out U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
unship U خارج کردن
discharges U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
ejects U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
phase out U به ترتیب خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
ablate U بریدن و خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
disarm U از ضامن خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
write off U از دفتر خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emitting U بیرون دادن خارج کردن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
texts U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
demonetization U خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer U نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy U برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic U تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
off U خارج از
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
outed U خارج
off side U خارج از خط
outsides U در خارج
non-combatant U خارج از صف
outsides U خارج
forth of U خارج از
externally U از خارج
out U خارج
out- U خارج
out-of- U خارج از
out of U خارج از
outside U در خارج
out of tune U خارج
external U خارج
non-combatants U خارج از صف
outside U خارج
aroint U خارج شو
per U خارج از
non combatant U خارج از صف
abroad U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
externals U خارج
out [of] <adv.> U خارج [از]
anieoro U از داخل به خارج
outbye U خارج از دور از
beside the mark U خارج ازموضوع
out of turn U خارج از نوبت
outed U خارج بیرون
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
eccentrics U خارج از مرکز
outboard bearing U یاتاقان خارج
eccentric U خارج از مرکز
outed U خارج از حدود
extra-marital U خارج از زناشویی
out- U خارج از حدود
out- U خارج بیرون
Recent search history Forum search
1Potential
2off-season
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2purchase off the registry
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com